یک بار دوستی داشتم که همیشه بعد از هر گفتگو احساس عجیبی بهم دست می داد. انگار هر دفعه باید حافظه ام را چک می کردم که آیا واقعا آن طوری بوده که او می گوید یا نه. هیچ وقت نفهمیده بودم این بازی ذهنی اسمش گازلایتینگ است تا اینکه یک روز اتفاقی کتابی در این مورد خوندم. اون لحظه همه چیز برام روشن شد.
خیلی ها حتی متوجه نمی شوند درگیر این بازی های ذهنی شده اند. سخت ترین قسمت ماجرا اینه که وقتی سال ها کسی مدام بهت بگه “این طوری نبود” یا “خیلی حساسی” کمکم باورش می کنی. یاد گرفتم همیشه مکالمات مهم را جایی یادداشت کنم تا بعدا اگر کسی حرفش را عوض کرد من اسیر تردید نشوم.
یک روش دیگه که برام مفید بود این بود که همیشه از چند نفر نظر بخوام. مثلا اگر کسی گفت “همه اینطوری فکر می کنند” من می رفتم واقعا از چند نفر دیگه بپرسم. جالبه که اغلب می دیدم آن همه ای که می گفت فقط خودش بوده.
خیلی دوست دارم بدونم دیگران چطور این شرایط رو تشخیص داده اند؟ آیا کسی هست که بتونه از تجربیاتش بگه چطور فهمیده طرف مقابل در حال دستکاری ذهنش بوده؟
یک بار دوستی داشتم که همیشه بعد از هر گفتگو احساس عجیبی بهم دست می داد. انگار هر دفعه باید حافظه ام را چک می کردم که آیا واقعا آن طوری بوده که او می گوید یا نه. هیچ وقت نفهمیده بودم این بازی ذهنی اسمش گازلایتینگ است تا اینکه یک روز اتفاقی کتابی در این مورد خوندم. اون لحظه همه چیز برام روشن شد.
خیلی ها حتی متوجه نمی شوند درگیر این بازی های ذهنی شده اند. سخت ترین قسمت ماجرا اینه که وقتی سال ها کسی مدام بهت بگه “این طوری نبود” یا “خیلی حساسی” کمکم باورش می کنی. یاد گرفتم همیشه مکالمات مهم را جایی یادداشت کنم تا بعدا اگر کسی حرفش را عوض کرد من اسیر تردید نشوم.
یک روش دیگه که برام مفید بود این بود که همیشه از چند نفر نظر بخوام. مثلا اگر کسی گفت “همه اینطوری فکر می کنند” من می رفتم واقعا از چند نفر دیگه بپرسم. جالبه که اغلب می دیدم آن همه ای که می گفت فقط خودش بوده.
خیلی دوست دارم بدونم دیگران چطور این شرایط رو تشخیص داده اند؟ آیا کسی هست که بتونه از تجربیاتش بگه چطور فهمیده طرف مقابل در حال دستکاری ذهنش بوده؟
یادمه یه رابطه دوستی داشتم که مدام بهم میگفت “تو همیشه همه چیز رو اشتباه متوجه میشی” و من واقعا باور کرده بودم حافظهام مشکل داره. حتی شروع کردم به یادداشت برداری از مکالماتم که بعدا ثابت شد حق با من بوده.
در واقع دستکاری عاطفی مثل سم تدریجیه. اول کم کم اعتماد به نفس رو میگیره بعد کامل آدم رو فلج میکنه. لازم نیست حتما رابطه عاشقانه باشه، حتی توی محیط کار یا خانواده هم اتفاق میافته.
یه روش دیگه که کمک کرد، داشتن یه دوست قابل اعتماد بود. گاهی اون طرف مقابل رو میدید و میگفت “نه، این حرفی که زد اصلا درست نبود”. اینطوری فهمیدم مشکل از منه یا از اون نفر.
فشار روانی دستکاری عاطفی رو دست کم نگیرید. ممکنه ماهها طول بکشه تا آدم بتونه دوباره به خودش اعتماد کنه. 🕊️
اگر حس میکنید درگیر چنین رابطهای هستید، زودتر اقدام کنید. هرچقدر دیرتر بجنبید، ترک کردنش سختتر میشه. یادم میاد چطور سه سال عمرم رو پای کسی تلف کردم که مدام رو واقعیتها دست میگذاشت. 🕯️
یادمه یه رابطه دوستی داشتم که مدام بهم میگفت “تو همیشه همه چیز رو اشتباه متوجه میشی” و من واقعا باور کرده بودم حافظهام مشکل داره. حتی شروع کردم به یادداشت برداری از مکالماتم که بعدا ثابت شد حق با من بوده.
در واقع دستکاری عاطفی مثل سم تدریجیه. اول کم کم اعتماد به نفس رو میگیره بعد کامل آدم رو فلج میکنه. لازم نیست حتما رابطه عاشقانه باشه، حتی توی محیط کار یا خانواده هم اتفاق میافته.
یه روش دیگه که کمک کرد، داشتن یه دوست قابل اعتماد بود. گاهی اون طرف مقابل رو میدید و میگفت “نه، این حرفی که زد اصلا درست نبود”. اینطوری فهمیدم مشکل از منه یا از اون نفر.
فشار روانی دستکاری عاطفی رو دست کم نگیرید. ممکنه ماهها طول بکشه تا آدم بتونه دوباره به خودش اعتماد کنه. 🕊️
اگر حس میکنید درگیر چنین رابطهای هستید، زودتر اقدام کنید. هرچقدر دیرتر بجنبید، ترک کردنش سختتر میشه. یادم میاد چطور سه سال عمرم رو پای کسی تلف کردم که مدام رو واقعیتها دست میگذاشت. 🕯️
یک بار دوستی داشتم که همیشه بعد از هر گفتگو احساس عجیبی بهم دست می داد. انگار هر دفعه باید حافظه ام را چک می کردم که آیا واقعا آن طوری بوده که او می گوید یا نه. هیچ وقت نفهمیده بودم این بازی ذهنی اسمش گازلایتینگ است تا اینکه یک روز اتفاقی کتابی در این مورد خوندم. اون لحظه همه چیز برام روشن شد.
خیلی ها حتی متوجه نمی شوند درگیر این بازی های ذهنی شده اند. سخت ترین قسمت ماجرا اینه که وقتی سال ها کسی مدام بهت بگه “این طوری نبود” یا “خیلی حساسی” کمکم باورش می کنی. یاد گرفتم همیشه مکالمات مهم را جایی یادداشت کنم تا بعدا اگر کسی حرفش را عوض کرد من اسیر تردید نشوم.
یک روش دیگه که برام مفید بود این بود که همیشه از چند نفر نظر بخوام. مثلا اگر کسی گفت “همه اینطوری فکر می کنند” من می رفتم واقعا از چند نفر دیگه بپرسم. جالبه که اغلب می دیدم آن همه ای که می گفت فقط خودش بوده.
خیلی دوست دارم بدونم دیگران چطور این شرایط رو تشخیص داده اند؟ آیا کسی هست که بتونه از تجربیاتش بگه چطور فهمیده طرف مقابل در حال دستکاری ذهنش بوده؟
یک بار دوستی داشتم که همیشه بعد از هر گفتگو احساس عجیبی بهم دست می داد. انگار هر دفعه باید حافظه ام را چک می کردم که آیا واقعا آن طوری بوده که او می گوید یا نه. هیچ وقت نفهمیده بودم این بازی ذهنی اسمش گازلایتینگ است تا اینکه یک روز اتفاقی کتابی در این مورد خوندم. اون لحظه همه چیز برام روشن شد.
خیلی ها حتی متوجه نمی شوند درگیر این بازی های ذهنی شده اند. سخت ترین قسمت ماجرا اینه که وقتی سال ها کسی مدام بهت بگه “این طوری نبود” یا “خیلی حساسی” کمکم باورش می کنی. یاد گرفتم همیشه مکالمات مهم را جایی یادداشت کنم تا بعدا اگر کسی حرفش را عوض کرد من اسیر تردید نشوم.
یک روش دیگه که برام مفید بود این بود که همیشه از چند نفر نظر بخوام. مثلا اگر کسی گفت “همه اینطوری فکر می کنند” من می رفتم واقعا از چند نفر دیگه بپرسم. جالبه که اغلب می دیدم آن همه ای که می گفت فقط خودش بوده.
خیلی دوست دارم بدونم دیگران چطور این شرایط رو تشخیص داده اند؟ آیا کسی هست که بتونه از تجربیاتش بگه چطور فهمیده طرف مقابل در حال دستکاری ذهنش بوده؟
یادمه یه رابطه دوستی داشتم که مدام بهم میگفت “تو همیشه همه چیز رو اشتباه متوجه میشی” و من واقعا باور کرده بودم حافظهام مشکل داره. حتی شروع کردم به یادداشت برداری از مکالماتم که بعدا ثابت شد حق با من بوده.
در واقع دستکاری عاطفی مثل سم تدریجیه. اول کم کم اعتماد به نفس رو میگیره بعد کامل آدم رو فلج میکنه. لازم نیست حتما رابطه عاشقانه باشه، حتی توی محیط کار یا خانواده هم اتفاق میافته.
یه روش دیگه که کمک کرد، داشتن یه دوست قابل اعتماد بود. گاهی اون طرف مقابل رو میدید و میگفت “نه، این حرفی که زد اصلا درست نبود”. اینطوری فهمیدم مشکل از منه یا از اون نفر.
فشار روانی دستکاری عاطفی رو دست کم نگیرید. ممکنه ماهها طول بکشه تا آدم بتونه دوباره به خودش اعتماد کنه. 🕊️
اگر حس میکنید درگیر چنین رابطهای هستید، زودتر اقدام کنید. هرچقدر دیرتر بجنبید، ترک کردنش سختتر میشه. یادم میاد چطور سه سال عمرم رو پای کسی تلف کردم که مدام رو واقعیتها دست میگذاشت. 🕯️
یادمه یه رابطه دوستی داشتم که مدام بهم میگفت “تو همیشه همه چیز رو اشتباه متوجه میشی” و من واقعا باور کرده بودم حافظهام مشکل داره. حتی شروع کردم به یادداشت برداری از مکالماتم که بعدا ثابت شد حق با من بوده.
در واقع دستکاری عاطفی مثل سم تدریجیه. اول کم کم اعتماد به نفس رو میگیره بعد کامل آدم رو فلج میکنه. لازم نیست حتما رابطه عاشقانه باشه، حتی توی محیط کار یا خانواده هم اتفاق میافته.
یه روش دیگه که کمک کرد، داشتن یه دوست قابل اعتماد بود. گاهی اون طرف مقابل رو میدید و میگفت “نه، این حرفی که زد اصلا درست نبود”. اینطوری فهمیدم مشکل از منه یا از اون نفر.
فشار روانی دستکاری عاطفی رو دست کم نگیرید. ممکنه ماهها طول بکشه تا آدم بتونه دوباره به خودش اعتماد کنه. 🕊️
اگر حس میکنید درگیر چنین رابطهای هستید، زودتر اقدام کنید. هرچقدر دیرتر بجنبید، ترک کردنش سختتر میشه. یادم میاد چطور سه سال عمرم رو پای کسی تلف کردم که مدام رو واقعیتها دست میگذاشت. 🕯️